عشق همیشگی

دلم خیلی واسش تنگ شده خییییییییییییییییلیییییی

تاريخ پنج شنبه 30 مرداد 1393برچسب:,سـاعت 19:38 نويسنده مهیار و مریم| |


سرد بودنم را بگذار به حساب گرم بودنت با دیگران

مرا ببخش اگر ساده بودنم دلت را زد

مرا ببخش اگرعشق ورزیدنم چشمانت را بست

میروم تا آنان كه تواناتر هستند تو را

به اوج بودنت برسانند
تاريخ یک شنبه 5 مرداد 1393برچسب:,سـاعت 21:15 نويسنده مهیار و مریم| |

مغرور نیستم...

فقط نیازی به حرف زدن

با هر کسی را نمی بینم

از من نرنج...!

من نه مغرورم و نه بی احساس...

فقط دل خسته ام

دل خسته ازاعتمادی بی جا...

مرا که میشناسی؟!

خودمم...

مغرور نیستم !

خود خواهم، ولی پرتوقع نیستم !

رکم، ولی دروغگو نیستم !

ساکتم، ولی لال نیستم !

اگر برایت سنگینم

با یک خداحافظی خوشحالم کن

این روزها شیشه شدم...

زود می شکنم

اما، ناجور می برم !

من آدم سخت گیری نیستم

فقط...

آدم...سخت گیر می آورم

تلخ است باور نبودن آنها که

ادعای ماندن داشتند

و سخت است امروز باور آنها که

ادعای ماندن میکنند...


 

تاريخ یک شنبه 5 مرداد 1393برچسب:,سـاعت 21:8 نويسنده مهیار و مریم| |

اعتراف می کنم به خيانت ...

در نبودت با خیالت بودم!!!

تنها... با همین خیال خام!

"کنار رویای بودنت"

میخواهم، به حال خودم باشم

همیشه نه...!

ولی گاهی  میان بودن و خواستن

فاصله می افتد...

وقتهایی هست که کسی رو

با تمام وجود میخواهی ...

ولی نباید کنارش باشي

+ فک میکردم من نباشم دلت میگیره اما دیدم

نه....

بدون من شادتری، شلوغتری

انگاری من سد راهتم

دیگه ازادی

 

تاريخ یک شنبه 5 مرداد 1393برچسب:,سـاعت 21:5 نويسنده مهیار و مریم| |

تو همونی که میگفتی تو دنیا

هیشکی مثه من پیدا نمیشه

تو همونی که میگفتی قلبم

ماله تو باشه واسه همیشه

+فکر میکردم تمام قلبش مال منه اما ..

+ هر روز بیشتر بهم ثابت میکنه که اشتباه میکنم

+ایکاش مثه قبلا دوسم داشت چرا اینجوری شد

+بد جوری تنهام گذاشته همش بغض میکنم مجبورم بخندم کسی نفهمه

دارم پژمرده میشم:(

 

 

تاريخ شنبه 4 مرداد 1393برچسب:,سـاعت 1:11 نويسنده مهیار و مریم| |

این روزها زیادی ساکت شده ام
حرفهایم نمی دانم چرا به جای گلو
از چشمهایم بیرون می آیند ...

+ چقده سخته بفهمی بقیه واسش مهمترن
 و وقتی واسه تو نداره

+هههعععععععععییی

تاريخ شنبه 4 مرداد 1393برچسب:,سـاعت 1:54 نويسنده مهیار و مریم| |

دلتنگی یعنی:

دقیقه به دقیقه گوشیت و چک کنی و

وانمود کنی که داری ساعتو میبینی.....

تاريخ شنبه 4 مرداد 1393برچسب:,سـاعت 1:50 نويسنده مهیار و مریم| |

لمس کن کلماتی را که برایت می نویسم

تا بخوانی و بفهمی چقدر جایت خالیست ...

تا بداني نبودنت آزارم مي دهد ...
لمس کن نوشته هایی را که لمس ناشدنیست و عریان ...

كه از قلبم بر قلم و كاغذ مي چكد
لمس کن گونه هایم را که خيس اشك است و پُر شیار ...
لمس کن لحظه هایم را ...
تویی که می داني من چگونه عاشقت هستم٬

لمس کن این با تو نبودن ها را
لمس کن

+عشقم سفر رفت قول داده بود مدام تماس بگیره اما...

+بعد 3 روز زنگ زد که نتونستم باهاش حرف بزنم

+حتما خوش بوده که منو از یاد برده

+سرد شدنش و فاصله گرفتنش حس کردم میگه اینطور نیس اما من حس کردم

 

تاريخ شنبه 4 مرداد 1393برچسب:,سـاعت 1:16 نويسنده مهیار و مریم| |

MiSs-A